loading...

من واقعی

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است .

بازدید : 528
پنجشنبه 28 آبان 1399 زمان : 23:38

گف بگم میدی گفتم آره گف برق گفتم خب باشه و نشستم رو صندلی پشت سرش یه آقایی اومد گفت خسته نباشید ولی نگاشم نکرد با چشمام بهش علامت دادم گفتم میگن خسته نباشید ک یعنی کارشو راه بنداز

برگشت گفت گفتی ساعتو میدی بازش کردم گفتم جلوش تا اومد بگیره کشیدم دوسه بار این کارو کردم بعد گفت دوربین الان میبینه گفتم خب ببینه مهم نیست

یهو ساعتو گرفت

گفت آره طلا که پاکه چ منتش ب خاکه

ما که قرار نیست کاری بکنیم

بهش گفتم دوربین کجاعه

گفت نمیدونم آها اونجاس بالای اون راه پله‌های لعنتی

خندم گرفت گفتم پله‌های لعنتی گفت آره

گفت درس نخون

گفتم آخه چقدر تو اینیستا بچرخم خسته میشم در ثانی درس خوندنو دوس دارم

یه جاییش گفتم خب من برم ساعتمو بده

گفت نمیدم

کاپشنش ب چوب لباسی بود گفتم باشه ساعت مال تو کاپشنتو میبرم گفت ببر

بهش گفتم کاش قبل از معامله یه سرچی درمورد قیمت ساعت میکردی

گفت خب مشخصه کاپشنم گرون تره

گفتم خب پس من میرم برش دارم

گفت ن بیا ساعتتو بگیر گفتم یه ساعت دیگه برات میارم

گف داری گولم میزنی

گفتم آره الان دارم گولت میزنم ولی شاید بعدا نظرم عوض شد یه ساعتی دارم ک فقط بندش هم قیمت این ساعته

نپرسید چی چقدر و.... منم نگفتم

کاپشنش چرم سورمه ایی بود

رفتم....

و پیش خودم فکر کردم این جذابیت دونفره فقط اولش خوبه وقتی باهاش وارد رابطه بشم هر دومون از هم زده میشیم چون من 2تا پسر تیر ماهی امتحان کردم و نتیجه یکسان بوده این یکی هرگز

و سعی میکنم فاصلمو باهاش رعایت کنم ک سرد بشه ک نشه ک نگه

شعر.اوستاد کریمی مراغه ای جنابلارینا  تقدیم
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی